- وا باختن
- برده را باختن
معنی وا باختن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بازی کردن باختن، خرید و فروخت کردن بیع و شری کردن، بخشیدن عطا کردن، وام دادن قرض دادن، از دست دادن باختن، (تصوف) محو کردن اعمال ماضی از نظر خود
عاشق شدن فریفته شدن دل دادن
پاکبازی کردن
جان را از دست دادنجانرا در راه کسی یا چیزی فدا کردن
در قمار برده را باختن
خراب شدن و ویران شدن، از هم پاشیدن
باختن، بازی کردن
کنایه از از دست دادن
کنایه از از دست دادن
همه را باختن، همه چیز خود را از دست دادن
کنایه از عاشق کسی یا چیزی شدن، عاشق شدن
فریفته شدن
فریفته شدن
جان خود را از دست دادن، جان سپردن
کنایه از جان را در راه کسی یا چیزی فدا کردن
کنایه از جان را در راه کسی یا چیزی فدا کردن
غلط بازی کردن خطا باختن (با وجود مهارت یا عدم آن) : (برده بودی و دوات آمده بود چون تو کج باختی کسی چکند ک) (انوار سهیلی)، بد معاملگی کردن افساد کردن
بد بازی کردن نرد و مانند آن (با وجود مهارت یا عدم آن)، بد معاملگی کردن افساد کردن
بازی کردن با گردو گوز بازیدن
بازی کردن با گوی و چوگان: ملکشاه... در سواری و گوی باختن و نیزه آختن بغایت چست و چالاک بود
مجددا شناختن باز شناختن، تشخیص دادن تمیز دادن: (گر منافق زفت باشد نغز و هول وا شناسی مرورا در لحن و قول) (مثنوی)
مجددا ریختن باز ریختن، ریختن، یا وا ریختن حساب. تفریغ حساب کردن با کسی واریز کردن حساب
باز دوختن دوباره دوختن، بهم دوختن
وادار کردن
باز دادن تادیه کردن پرداختن
((کَ تَ))
فرهنگ فارسی معین
بد معامله کردن، فساد کردن، عمل کسانی که بازی نرد یا امثال آن را با داشتن مهارت و استادی کافی بد بازی می کنند
مربوط کردن مرتبط ساختن باز بستن: (درین دوران گرت زین به پسندند زهی پشمین بگردن وا نبندند) (نظامی. لغ)
مجددا ساختن باز ساختن، حاجت کسی را برآوردن